معنی چاینا دیلی

لغت نامه دهخدا

دیلی

دیلی. [لی ی] (ص نسبی) نسبت است به دیل الدیل... رجوع به دیل الدیل عمروبن ودیعه شود.

دیلی. (اِخ) دهی است از بخش سمیرم بالاشهرستان شاهرضا در 60 هزارگزی شمال باختری سمیرم با 100 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


زبان گنجشک

زبان گنجشک. [زَ گ ُ ج ِ] (اِ مرکب) نوعی از نان که بصورت زبان گنجشک باشد و آنرا قوش دیلی نیز خوانند. (بهار عجم):
چشم بر آشیان گنجشکش
هست بهر زبان گنجشکش.
ملامنیر (از بهارعجم).


بسر

بسر. [ب ُ] (اِخ) ابن محجن دیلی. تابعی است. (منتهی الارب). تابعی مشهوریست بنا به عقیده ٔ بخاری و جمهور محدثان ولی بغوی و جز او وی را در شمار صحابه آورده اند. رجوع به الاصابه ج 1 ص 186 شود.

ترکی به فارسی

آنا دیلی

زبان مادری


فارس دیلی وادبیاتی

زبان وادبیات فارسی

فرهنگ فارسی هوشیار

لسان الغزال

زبان آهو گونه ای خزه ی مار زبان (اسم) گونه ای از خزه از تیره مار زبانها که هاگدانهایش بشکل سنبله در انتهای ساقه قرار دارند و در اماکن معتدل و نسبه سرد میروید غزل دیلی.

معادل ابجد

چاینا دیلی

119

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری